ممکن است بسیاری از مردم تصور کنند که ازدواجهای با تفاوت سنی زیاد درنهایت با شکست مواجه خواهند شد. اما بر اساس مطالعهای سطح رضایت از زندگی مشترک در زوجینی با اختلاف سنی زیاد، بیشتر بوده است. آنها همچنین اعتماد و مشارکت بالاتر و درعینحال حسادت و لجبازی کمتری را در مقایسه با زوجین هم سن و سال گزارش دادند.
سواد زندگی؛ سواد عاطفی-
تفاوت سنی میان همسران در بسیاری از فرهنگها امری عادی و پذیرفتنی است به شرطی که
مرد از زن بزرگتر باشد نه بالعکس. بااینحال این نوع ازدواجها مورد مذمت
اطرافیان نیز قرار میگیرد. طبق مطالعهای که بهتازگی توسط انتشارات
سیج به چاپ رسیده است، زوجینی که بیش
از 10 سال
اختلاف سنی دارند، در جامعه مذمت اجتماعی زیادی را تجربه میکنند. البته این مسائل
بهمرورزمان و در اثر پیشرفتهای فرهنگی و اجتماعی قابلهضمتر از گذشته شدهاند.
به هر ترتیب ازدواج با تفاوت سنی بالا ازنظر آماری امری معمول محسوب نمیشود. بر
اساس پژوهشی از انتشارات دانشگاه کمبریج،
نهتنها زنان بلکه مردان نیز ترجیح میدهند که با فردی در رده سنی خود ازدواج کنند
اما گاهی بازه پذیرش آنها برای تفاوت سنی با همسر بین 10 الی 15 سال
اختلافزمانی را هم شامل میشود.
در مقالهای که از طریق سرویس
گوگل بوکز قابلدسترسی است،
اطلاعات جالبی نوشتهشده است: باوجودآنکه در هر فرهنگی ابعاد تفاوت سنی زوجین معانی
خاص خود را دارد، اما بازهم هیچ نقطهای از کره زمین را نخواهید یافت که واکنش خاصی
نسبت به این موضوع نداشته و درواقع اختلاف سنی زن و مرد در آن جامعه بیمعنا باشد.
در گزارشی از سازمان ملل متحد میخوانیم:
در بعضی از کشورهای غیر غربی میانگین اختلاف سنی بسیار بیشتر از کشورهای غربی است.
برای مثال در شماری از کشورهای آفریقایی، نزدیک به 30 درصد از اعضای متأهل جامعه اختلاف سنی بزرگی را نشان میدهند.
حال به نظر شما تفاوت سنی میان زوجین تا چه
اندازهای اهمیت دارد؟ و آیا افرادی که با پذیرش این خصوصیت ازدواج میکنند، در
زندگی خود موفق خواهند بود؟
مطالعات علمی و آمار چه میگویند؟
مطالعهای که بهوسیله شرکت
انتشاراتی گروه تیلور و فرانسیس منتشرشده،
نرخ ازدواج با اختلاف سنی بالا (10 سال
و یا بیشتر) در سطح کشورهای غربی را 8 درصد گزارش داده است. بخش اعظم این آمار مربوط به آقایانی مسنتر
است که با خانمهایی جوانتر از خود زندگی میکنند. در این میان تنها 1 درصد از کفه ترازوی اختلاف سنی به سمت خانمها
سنگینی میکند.
اما هر یک از این الگوها حاکی از چه نکاتی است؟
همانطور که پیشتر اشاره شد و توسط مقالهای از مجله روانشناسی امروز نیز
تأییدشده است، اکثر افراد هر جامعهای تمایل به آغاز زندگی مشترک خود با فردی هم
سن و سال دارند. به نظرتان دلیل اصلی چنین گرایشی چیست؟ این مسئله تا حد زیادی به
عرف و درعینحال افزایش شمار اشخاصی مربوط است که به تحصیل دانشگاهی مشغول میشوند.
فرصتهای مطالعاتی در دانشگاهها بستری را فراهم میکنند تا مردان وزنان در جمعهایی
که متشکل از همکلاسیها و یا هم دانشکدهایها است، قرار گیرند و این یعنی احتمال
بیشتر آشنایی دو فرد هم سن با یکدیگر. همچنین با استناد به پژوهشی مرتبط از مجله بریتانیایی روانشناسی معمولاً
دو شخص که در بازه سنی مشابهی جای دارند، بهمرور نقاط اشتراک بیشتری نیز خواهند یافت
که ازجمله مهمترین آنها میتوان به ویژگیهای شخصیتی، علایق غالب، ارزشهای فکری،
اهداف، سبک زندگی و همینطور خصوصیات فیزیکی و ظاهری اشاره کرد.
چرا بعضی از افراد به سن و سال اهمیتی نمیدهند؟
بسیاری از دلایل مطرحشده برای زوجینی که اختلاف
سنی بالا را در ازدواج خود میپذیرند، تا حد زیادی در تفسیرهای تکاملی ریشهدارند
و در مطالعات مختلف نیز عموماً بر زندگی مشترک مردان مسنتر با بانوان جوانتر تمرکز
شده است. از این دیدگاه و بر اساس گزارشی از شبکه
رسانه ای گفت و گو، ترجیح مردانی که در سنین
جوانی اقدام به تشکیل زندگی مشترک نکردهاند برای ازدواج با خانمهای بسیار جوانتر
بهاحتمالزیاد به فاکتورهای مرتبط با فرزند پروری مربوط میشود. البته این مورد
تنها یکی از صدها علتی است که به اختلاف سنی قابلتوجه در ازدواج منتهی خواهد شد.
اما چرا خانمهای جوان به ازدواج با آقایان
مسنتر (اختلاف سنی بیش از 10
سال) جذب میشوند؟ طبق پژوهشی که توسط مجله بین المللی روانشناسی بالینی و سلامت به
چاپ رسیده است برعکس انگیزههای مردانه مانند صمیمیت، قابلاطمینان بودن، جذابیت و
سلامت فیزیکی، انگیزههای زنانه خصوصاً در ازدواجهایی که اختلاف سنی بسیار زیادی
دارند (بالای 15 سال)
اغلب جستوجوی احساس امنیت، در اختیار داشتن منابع مالی و همچنین قدرت و جایگاه
اجتماعی است.
البته همانطور که ذکر شد، تفسیرهای تکاملی
تنها در همین حالت قابل استناد هستند و نمیتوان از آنها برای توجیه ازدواج زنان مسنتر/
مردان جوانتر استفاده کرد. به نظر میرسد که در این موارد باید از بررسیهای
اجتماعی- فرهنگی کمک گرفته شود. در مطالعهای از مجله روانشناسی اجتماعی به
این دیدگاه پرداختهشده است. امروزه با افزایش فرصتهای شغلی، جایگاههای اجتماعی بهتر
و درآمد بالاتر برای زنان، بحث گزینه منابع مالی و قدرت در همسریابی بسیار کمرنگتر
از گذشته شده است. ازاینرو بهراستی میتوان متصور شد که شمار زیادی از ازدواجهای
با اختلاف سنی زیاد، فقط به دلیل عشق و علاقه شخصی انجام میشوند.
پیامدهای مثبت و منفی اختلاف سنی بالا در
ازدواج چیست؟
ممکن است بسیاری از مردم تصور کنند که ازدواجهایی
به سبک مذکور درنهایت با شکست مواجه خواهند شد. اما در مقابل بر اساس مطالعهای
از انجمن زنان در روانشناسی،
سطح رضایت از زندگی مشترک در زوجینی با اختلاف سنی زیاد، بیشتر بوده است. آنها
همچنین اعتماد و مشارکت بالاتر و درعینحال حسادت و لجبازی کمتری را در مقایسه با
زوجین هم سن و سال گزارش دادند. به گفته محققان انجمن
روانشناسی آمریکا، بیش از 75 درصد از همسران با اختلاف سنی بیشتر به
سمت مرد از زندگی مشترک خود کاملاً خرسند هستند.
البته این تمام ماجرا نیست. طبق پژوهشی که بهوسیله انتشارات
دانشگاه آکسفورد در اختیار عموم قرارگرفته
است، عدم پذیرش اجتماعی یکی از بزرگترین مشکلات پیش روی زوجین با اختلاف سنی بالا
محسوب میشود و درواقع عیبی اساسی برای چنین روابطی است. این فقدان مقبولیت زمانی
شدت میگیرد که خود طرفین به آن دامن بزنند و در اعماق ذهنشان بهواسطه دریافت انرژیهای
منفی از جانب خانواده، دوستان، آشنایان و دیگر افراد جامعه به ازدواجشان اعتماد
نداشته باشند. اغلب دیدهشده که در چنین موقعیتهایی، احتمال جدایی شدیداً افزایشیافته
است.
3 توصیه برای مردهایی که بزرگتر از همسر
خود هستند
۱ – به همسر کنترلگر تبدیل نشوید: در ازدواجهایی
که مرد دوران جوانی را سپری میکند و زن دوران نوجوانی را مرد باید مراقب باشد که
به کنترلکننده همسر خود تبدیل نشود. درواقع بسیاری از افراد بزرگتر در ازدواجهای
بافاصله سنی زیاد معتقدند مسئولیت «تربیت» همسر نوجوانشان به عهده آنها واگذارشده
است درنتیجه ممکن است ناخواسته در مقام یک والد شروع به سختگیری و کنترل خارج از عرف
همسر نوجوانشان کنند.
۲ – در کنارش همسر خود باشید نه در مقابلش: مسلماً در ازدواجهایی با شکاف سنی بالا خصوصاً زمانی که زوجین کم سن و سال هستند،
فرد کوچکتر ممکن است به تفریحات، سرگرمیها و رفتارهایی علاقهمند باشد که شاد و پرهیجان
است اما از نگاه فرد بزرگتر چندان پسندیده و مقتضی مقام و شأن فرد متأهل نیست. در
چنین ازدواجهایی حتی ممکن است «خندههای کودکانه» همسر زمینه ایجاد ناراحتی و کجخلقی
زوج بزرگتر را فراهم کند. حال چنانچه فرد بزرگتر همسرش را بهگونهای «منطقی» همراهی
نکند بلکه مشغول سرزنش کردن و ایرادگیری از رفتارهای ناپخته او باشد و نحوه برخورد
همسرش را مایه شرمساری و خجالت خود ببیند و یا کلاً تصمیم بگیرد او را به حال خود بگذارد
و در هیچکدام از علایق همسرش مشارکت نکند، رفتهرفته دلسردی و پشیمانی بر زندگی هر
دو طرف سایه میگستراند و آنها را به سمت فاصله گرفتن از یکدیگر و پناه بردن به عالم
تنهایی یا جایگزین کردن جمع دوستان و اقوام بهجای همسر سوق میدهد.
۳ – با تجربههای همسرتان منطقی برخورد کنید: بسیاری
از زنانی که در سنین پایین و در نوجوانی زندگی مشترک را آغاز کردهاند ممکن است بعد
از گذشت سالها از زندگیشان به دنبال شکوفایی استعدادهایشان باشند. در چنین شرایطی
مرد ممکن است شاهد آزمونوخطاهای زن برای به دست آوردن شغل، جایگاه اجتماعی، حل مشکلات
شخصی و ارتباطیاش باشد. درواقع فرد کوچکتر با حرکت به سمت سن رشد و پختگی، رفتارهایی
را نشان میدهد که درواقع مقتضی سن اوست و بخشی از فرآیند طبیعی رشد محسوب میشود.
در این شرایط گفتوگوی منطقی و انعطاف بر سر تغییرات به وجود آمده بهترین روشی است
که باید اتخاذ شود.
کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@