انسانها زمانی از رنج رهایی نمییابند که این یا آن لذت گذرا را تجربه کنند بلکه این اتفاق زمانی میافتد که به ماهیتِ ناپایدار تمام احساسهایشان پی ببرند و دیگر اشتیاقی به آنها نداشته باشند.
در دهه های اخیر روانشناسان و زیست شناسان به کار سترگ مطالعه علمی این مساله پرداخته اند که چه چیزی واقعا انسان را خوشبخت می کند: پول؟ یا خانواده؟ علم؟ یا شاید ژنتیک یا تقوا؟
اگر خوشبختی در گرو این احساس است که زندگی با معناست، پس برای خوشبختتر شدن باید خود را به طور موثرتری بفریبیم چون از منظرِ محضِ علمی، زندگی انسان مطلقاً هیچ معنایی ندارد و تنها راه معنا آفرینی هماهنگ کردن توهمات شخصی در باره زندگی با توهمات مشترکِ حاکم است. تا زمانی که روایت من همسو با روایات مردم اطرافم باشد می توانم خود را متقاعد کنم که زندگی ام مفید و با معنا است. آیا شِق سومی هم وجود دارد؟
رنج و راه رهایی از رنج
انسانها زمانی از رنج رهایی نمی یابند که این یا آن لذت گذرا را تجربه کنند بلکه این اتفاق زمانی می افتد که به ماهیت ناپایدار تمام احساس هایشان پی ببرند و دیگر اشتیاقی به ان ها نداشته باشند. هدف تمام مراقبه ها در همین نکته است: توقف مکالمه ذهنی که با آن احساسات خود را بیان و تجربه می کنیم.
وقتی جستجو متوقف می شود، ذهن به آرامش و شفافیت و رضایت دست می یابد. تمام انواع احساسات – خوشی، خشم، ملال، شهوت – همچنان به وجود می آیند و می گذرند، و ما آنها را آنچنان که هستند میپذیریم. ما در حال زندگی می کنیم ، نه در خیالِ آنچه اتفاق خواهد افتاد.
در واقع هر چه به احساس های خود بیشتر اهمیت بدهیم بیشتر به آنها اشتیاق خواهیم داشت و بیشتر رنج می بریم. توصیه بودا این بود: “نه تنها به جستجوی دستاوردهای بیرونی پایان دهیم بلکه از جستجوی احساس های درونی خود نیز بپرهیزیم”.
خوشبختی نشستن در ساحلِ احساسات خوب و بد است و نظاره آمد و رفت دائمی آن ها، همین.
توصیه هایی برای خوشبخت بودن
1- در لحظه زندگی کنید
به جای آنکه خود را درگیر مکالمات بی پایان درونی (ذهنی) راجع با حسرتهای گذشته و ترسهای آینده کنید؛ حواس پنج گانه خود را به کار گیرید و متوجه اعمال جسم و بدن خود باشید.
تمرکزتان را بر اموری که برایتان قابل کنترل است معطوف کنید: ببینید، بشنوید، لمس کنید، بچشید و ببوئید. اینگونه به هر لحظه از زندگی تان آگاهید و بی هیچ تلاشی به رضایتتان از زندگی افزوده می شود حتی اگر بیمار باشید یا درد جسمانی داشته باشید.
2- از تلاش برای اثبات خود دست بردارید
شما همچون هر فرد دیگری در این دنیا همان هستید که هستید. قضاوت دیگران راجع به شما نه چیزی به شما می افزاید و نه می کاهد. در هر لحظه رفتار و اعمالتان را به دور از هر گونه پیش داوری، و فارغ از مورد پسند دیگران بودن تنها بر اساس چیزی که در شما عمل می کند پیش ببرید.
این “خودبودن” است چنانکه هستید نه چنانکه دیگران انتظار دارند. بدین ترتیب دیگران نیز به مرور خودِ شما را می شناسند و از ارزیابی تان دست می کشند، چون شما از ارزیابی دیگران دست کشیده اید.
3- مسئولیت اعمال و رفتارتان را بر عهده بگیرید
وقتی گرسنه ایم، غذا می خوریم؛ وقتی تشنه ایم، آب می نوشیم؛ وقتی خسته ایم، می خوابیم و … . در مواردی از این دست ابایی از اعمال و رفتار خود نداریم، نه از انجام آنها آشفته می شویم، نه بابت آن ها نگرانی به خود راه می دهیم. چرا؟ چون مسئولیت انجام آنها را بر عهده می گیریم. نه انکارشان می کنیم نه سرباز می زنیم از انجام شان. وقتی اعمال و رفتار ما متعلق به خودمان باشد پذیرش مسئولیت پیامدهای آن ساده است.
اما وقتی به خاطر خوشایند دیگران رفتاری انجام می دهیم به سادگی از پذیرش مسئولیت آن سرباز می زنیم: “به خاطر تو اون کارو کردم” “فکر می کردم خوششون بیاد”، “تقصیر من نیست مجبور شدم اینکارو انجام بدم چون توی معذوریت اخلاقی بودم”، “وای چه اشتباهی کردم که فکر کردم تو این کار رو دوست داری” و توجیه ها و بهانه هاییی از این دست که بیانگر عدم پذیرش مسئولیت اعمال و رفتار ماست؛ اعمال و رفتاری که برای اثبات خود انجام داده ایم.
4- صبور باشید
پرندگان برای زودتر سرزدن خورشید بیتابی نمیکنند، شکوفههای هلو زودتر از بهار نمیشکوفند و جغدها تا تاریک شدن هوا در لانه میمانند. صبور بودن یعنی پذیرش روال طبیعی و گردن نهادن به آن.
هر لحظه به قدر کفایت فرصت هست تا نیازی به چشم دوختن و بی تابی برای لحظه بعد نباشد. وقتی رسیدنی در کار نباشد عجله ای نخواهد بود.
در نوشتن این متن، از کتاب انسان خردمند استفاده شده است.