شش دلیلی که نمی‌گذارد مردم تغییر کنند (+"چه‌بایدکرد"‌های عملی)

شش دلیلی که نمی‌گذارد مردم تغییر کنند (+"چه‌بایدکرد"‌های عملی)

به‌روزرسانی: آذر ۱۳۹۹
تغییر کردن ایده‌ای محبوب اما دشوار است. حتی اگر انگیزه کافی برای تغییر کردن داشته باشیم دلایلی وجود دارد که مانع تغییر می‌شوند. برخی از این دلایل در بین جوامع مختلف و افراد گوناگون مشترک است و از قضا مهمترین موانعی است که بر سر راه تغییر ایجاد می شوند. در این درس با 6 دلیلی که نمی‌گذارند مردم تغییر کنند آشنا می‌شویم و "چه‌بایدکرد"های عملی عبور از این موانع را می‌آموزیم.
 سواد زندگی؛ توسعه توانمندی‌های فردی-تغییر کردن ایده محبوبی است و طرفداران بسیاری دارد. تغییر در سبک و شیوه زندگی، تغییر در باورها، روابط یا حتی تغییرات جزئی تر مثل کاهش وزن، ترک سیگار، تغییر شغل یا تغییر یک عادت بد. با این همه تغییر کردن به سادگی آنچه که بیان یا آرزو می کنیم نیست و همیشه موانعی در راه هستند تا تلاش های ما را برای تغییر خنثی کنند. 

در این درس برخی از موانع رایج را که به صورت مشترک بر سر تصمیم به تغییر پدید می ایند و می توانند تغییر را بسیار سخت کنند و همچنین چگونگی غلبه بر آنها بررسی شده است.

تغییر کردن

تغییر، فکر ایده یا تمایل شما نیست
شما فکر می کنید می خواهید چیزی را تغییر دهید. اما آیا این تغییر واقعاً آرزوی شماست؟ یا آنکه آرزوی والدین، همسر، دوستان، رئیس یا جامعه ای است که در آن زندگی می کنید؟ 

اگر واقعاً نمی خواهید این تغییر را در عمق وجود خود ایجاد کنید، انجام آن بسیار سخت خواهد بود.
در این وضعیت شما می توانید تغییر را شروع کنید اما وقتی قصد درونی برای انجام این کار وجود نداشته باشد، به راحتی انگیزه خود را از دست می دهید و بعد از مدتی احساس می کنید نمی توانید ادامه دهید و تسلیم می شوید.

چه باید کرد
بنشینید و واقعاً به اهداف خود فکر کنید. اگر آنها هدف های شما نیستند ، به این فکر کنید که چه گونه می توانید دیگر انها را دنبال نکنید و در عوض زمان بیشتری را صرف اهداف آگاهانه خود کنید.
اما اگر هنوز مجبورید ادامه دهید؛ مثلا به خاطر همسر یا شغل خود نمی توانید این تغییر را رد کنید پس بکوشید تا دلایل خود را برای ادامه کار پیدا کنید و تغییر را به هدفی شخصی بدل کنید تا بتوانید آن را انجام دهید.

برای تغییر به اندازه کافی شجاعت ندارید
تغییر می تواند ترسناک باشد. انجام کاری برای اولین بار یا قدم گذاشتن در کاری ناشناخته می تواند بسیار ترسناک باشد بنابر این 
ممکن است احساس کنید برای انجام تغییراتی که می خواهید و برداشتن اولین قدم ها به شجاعتی نیاز دارید که در خود نمی بینید.

چه باید کرد
شما اگر مایل به انجام کاری هستید و انگیزه کافی برای آن دارید باید بتوانید از راحتی و رفاه خود چشم بپوشید و با خطر و ناامنی ناشناخته ها مواجه شوید. روبرو شدن با ترس های خود به شما اعتماد به نفس و شجاعت لازم را برای ادامه مسیر خواهد داد. کافیست به خود بقبولانید تا اولین قدم را بردارید. 
حتی ممکن است به نتیجه دلخواه خود نرسید اما احساس خوبی در مورد خود خواهید داشت زیرا جرات کرده اید با این ترس روبرو شوید یا اقدامی انجام دهید.
اکنون شما در اعماق وجود خود می دانید که می توانید حداقل کمی بهتر از پس امور برآیید زیرا توانستید اتفاقات را کنترل کنید پس  اعتماد به نفس خود را بالا برده و قویتر شده اید.

محیط شما را پس میزند
عامل دیگری که ممکن است مانعی در برابر شما برای تغییر شود ناهماهنگ بودن محیط است. مثلا اگر سعی در کاهش وزن دارید، و در اطراف شما کسانی هستند که هر روز فست فود می خورند کار شما بسیار دشوارتر خواهد بود.
یا اگر می خواهید مثبت فکر کنید و دائماً با افراد منفی در رفت و آمد باشید و اخبار و برنامه های منفی و ترس آور تلویزیونی را بیش از حد تماشا کنید، کار برایتان بسیار دشوارتر خواهد بود.

چه باید کرد
محیط خود را به گونه ای تغییر دهید که از تغییر شما پشتیبانی کند.
این بدان معنا نیست که شما باید اقدامات شدیدی انجام دهید و مثلا از دوستان یا خانواده خود ببرید. بلکه به این معنی است که شما با عوامل محیطی مغایر با تصمیم شما کمتر مراوده کنید تا زمانی که روبرو شدن با این عوامل منفی در تصمیم شما تاثیری نگذارند همچنین به سمت محیطی بروید که از تصمیم شما پشتیبانی کند.
مثلا اگر می خواهید وزن خود را کاهش دهید، افرادی را با اهداف مشابه پیدا کنید که بتوانید هر هفته مدتی را با آنها سپری کنید.
یا با افراد و اطلاعات انگیزشی و آموزشی مثل  کتاب ها، کانال ها، وبلاگ ها، مجلات و غیره برای خودتان وقت و فضایی مهیا کنید که در حین حرکت به سمت هدف از شما حمایت می کنند. 
یک مشکل مشترک در محیط اجتماعی این است که شما از آنچه ممکن است مردم در صورت ایجاد تغییر در مورد شما فکر کنند می ترسید.
کافی است بدانید که مردم بندرت آنطور که فکر می کنید متوجه شما هستند و اگر حمایتی نکنند به سادگی در مقابل تغییر شما خنثی خواهند بود. اغلب مردم به زندگی و چالش های خود متمرکز هستند و شما هم مرکز جهان نیستید.

بعد از چند شکست ترجیح می دهید تسلیم شوید
آدم تا وقتی تنها است از شکست نمی ترسد. معمولا بعد از شکست بلند می شود و کار خود را از سر می گیرد. مثال روشن این قضیه بچه ها هستند که بی توجه به پیرامون خود بارها زمین می خورند و دوباره بلند می شوند. کافیست مادر یا پدر به سمت آنها بدود و ترس خود را به آنها منتقل کند. ـآن وقت گریه و زاری سر می دهند و سر جایشان می نشینند. در بزرگسالی نیز معمولا این محیط و افراد پیرامون ما هستند که شکست را برای ما دشوار و ترسناک می کنند. کافی است به دیگران فکر نکنید و شکست هایتان را با آنها در میان نگذارید چون مردم غالبا در عواقب شکست اغراق می کنند و این اغراق به صورت یه واقعیت به شما منتقل شده موجب می شود که از تلاش دست بکشید و تسلیم شوید.

چه باید کرد
بیشتر اوقات اگر شکست بخورید آسمان به زمین نمی اید.یا  مردم شما را مسخره نخواهند کردو زندگی ادامه خواهد یافت.
اما برای بدست آوردن این درک باید کارهایی انجام دهید.  شما فقط با خواندن این کلمات و موارد دیگری از این دست که توسط افراد دیگری از قرن ها پیش گفته شده به ان دست نخواهید یافت. 
ذهن شما مجبور است بارها و بارها شکست را تجربه کند یا احتمال شکست را در نظر داشته باشد تا بر ترس از شکست غلبه کند. این حداقل تجربه شخصی من بوده است.
همچنین با تغییر دیدگاه خود به دیدگاهی کنجکاوتر و دیدن شکست به عنوان تجربه ای برای یادگیری ممکن است دریابید که شکست چیزهایی را به شما می آموزد که کتابها نمی توانند.

شرایط هنوز غیرقابل‌تحمل نشده است
تا به حال از خود پرسیده اید که چرا مردم تغییر می کنند؟ در بسیاری از اوقات تنها پس از غیرقابل تحمل شدن شرایط است که کسی تصمیم به تغییر می گیرد. اما آیا باید تا زمان غیرقابل تحمل شدن اقدامی برای تغییر انجام نداد؟ ممکن است آن موقع دیگر دیر شده باشد.

چه باید کرد
به جز این که تا زمانی که مشکل کاملا غیر قابل تحمل شود صبر کنید ، می توانید آینده خود را به وضوح در ذهن مجسم کنید و از خود بپرسید: این وضعیت/رابطه/کار در 5 و 10 سال اینده منجر به چه خواهد شد؟ به کجا خواهد رسید؟
به سمت بدهی های کلان، حمله قلبی، بیماری های جدی و محدودیت های شدید در آینده؟ آیا می خواهید تا زمانی که این اتفاق بد نیفتاده اقدامی برای تغییر آن نکنید؟ 
سپس آینده خود را در وضعیتی که در آن تغییر مثبت ایجاد کرده اید، ببینید.
تغییر در 5 سال و 10 سال آینده چه چیزهای مثبت و عالی برای شما به ارمغان آورده است؟
همه اینها را در ذهن خود تصور کنید.
به وضوح دیدن عواقب احتمالاً بسیار واقعی تغییر نکردن در آینده می تواند این باشد که تغییر را امروز در زندگی خود جدی بگیرید. 

نمی دانید عملاً چگونه تغییر ایجاد کنید
این یک مانع مشترک است. خوشبختانه ، امروزه ما اینترنت داریم ، بنابراین یافتن راه حل های عملی برای مشکلاتی که بسیاری از مردم پیش از شما با آن روبرو شده اند بسیار آسان تر است.

چه باید کرد 
از خود بپرسید افراد دیگر قبل از شما یا اطرافیان شما برای بهبود وضعیت خود چه کرده اند؟
با افرادی صحبت کنید که تغییری را که می خواهید ایجاد کنید قبلا ایجاد کرده اند (کاهش وزن ، ترک سیگار ، بهبود زندگی اجتماعی و غیره).
یا اگر کسی را پیدا نکردید، کتابهایی را در مورد آن موضوع بخوانید یا مقالاتی را در اینترنت جستجو کنید. 
اما یادتان باشد اطمینان حاصل کنید از شخصی که شرایطی مانند شما داشته و تغییری را که شما دنبال آن هستید انجام داده مشاوره بگیرید. و نکته دیگر آنکه هر فرد تجربه ای منحصر به فرد خواهد داشت پس تلاش کنید تا شرایط را با توجه به خصوصیات و ویژگی های شخصی خود و پیرامون تان تطبیق دهید.

کانال سواد زندگی در تلگرام:savadzendegi@
اشتراک‌گذاری
بدون نظر
خبرهای مرتبط
مطالب پیشنهادی
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۸
انتشار یافته: ۴
صالح
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۵
0
3
ممنون مثل همیشه مفید است و کاربردی.من گاهی برای خودم مطالبی مینویسم در مورد تغییر و هزینه آن گفته ام فرض کنیم برای رسیدن به هدفی در 100متری باید ازمیان مزرعه ای رد شده و محصول را پایمال کنیم .محاسبه میکنیم آیا رسیدن به آن هدف مهمتر است یا پایمال کردن محصول .البته بقول قدیمیها ما میخایم ماهی بگیریم و پامان هم خیس نشه یعنی تو آب نریم
صالح
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۵
0
0
در ادامه گفته قبلیم اینرا هم بگویم که گاهی تغییر نکردن بعلت نا آگاهی از موضوع است مثالی در مورد خودم بگویم سال61 بامدرک کارشناسی پیشنهاد شد در دانشگاه محل تحصیلم که در شهری دور از سکونتم بود استخدام شوم که بعدا میتونستم جزوهیئت علمی باشم .در شهرخودم هم در اداره ای استخدام شدم فکر میکردم همه جا لیسانس با گروه 7 پایه 1 استخدام میشود و هر 4سال هم یه گروه میگیرد تا 3سال قبل از بازنشستگیم نمیدانستم هیئت علمی با کارشناسی دیگر ادارات تفاوت دارد.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۵
0
0
خیلی مفید بود و بسیار متشکرم .
باعث تقویت روحیه ام شد .
حسینی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۹
0
0
با سلام. بار ها در نظر داشتم که کمی راجع به این موضوع کمی بنویسم (که نشد یا نخواستم). عزیز جان، سعی بفرمایید که مطالب کتاب های علمی تخیلی روانشناسی موفقیت رو اینجا کپی پیست نفرمایید. متاسفانه متاسفانه بسیاری از روانشناسان هم محدوده علمشون از این کتاب ها فراتر نمی ره.
عزیزان این کتاب ها و مطالب بر روی ضمیر خودآگاه شما می شینه و تکرار چندین باره این مطالب، واقعیت موضوع رو عوض نمی کنه. من و شما گرفتار ضمیر ناخودآگاهمون هستیم. پس اگر این مطالب جواب نمی ده چرا تکرارش می کنن؟
روانشناسان و جامعه روانشناسی کل دنیا برای بحث های مالی(زمان ویزیت بیشتر و ....)، وب سایت ها برای داشتن بیننده و محتوا، نویسندگان برای ایجاد یک حس خوب لحظه ای و فروش کتاب. آنتونی رابینز رو ببینید که چه سرمایه ای به این واسطه به هم زد.
به پدری نگاه کنید که بهش می گن بچت معتاده اما نمی تونه رفتارش رو با اون بچه عوض کنه. یا فردی سیگاری رو ببینید که چند بار تلاش می کنه که ترک کنه اما نمی تونه.یا این بدبختهایی که میرن تو شرکت های هرمی پرزنت میشن رو ببینید. اونها پر هستند از این مطالب اما واقعیت شکست پذیری و درد ناشی از پس زدن رو می تونن کم کنن؟ ببینید بعد از این شغل چه بلایی بر سرشون اومده...
این مزخرفات رو بندازید دور و خواهشا اگر می خواید تغییر کنید، تجربه ای رو ایجاد کنید که ضمیر ناخودآگاهتون رو درست کنه. ماشین با سلام و صلوات جاده رو طی نمی کنه، موتورش باید درست باشه. این ها همش وقت تلف کردنه.
ببخشید بابت رک بودنم
مدیر پایگاه سواد زندگی: درود بر شما. ممنون از نظر صریح و حسن توجه تون. حرف شما درسته که باید ناخودآگاه تغییر کنه ولی لازمۀ تغییر در ناخودآگاه باور به تغییر و ضرورت ایجاد اونه، که امری خودآگاهه و با تمرین و ممارست در کنار آگاهی از فرایند های تغییر اتفاق میافته. تکرار این موضوعات کمک می کنه که اطلاعمون از فرایند تاثیر و تاثرات افکار، احساسات و رفتار بیشتر بشه و به تدریج منجر به تغییراتی در باورها و اعتقاداتمون بشه . به هر حال آگاهی بخشی و تغییر در باورها و ارزشهاست که تغییر در رفتار و احساسات رو رقم میزنه. در مثالهای شما از پدری که نمیتونه رفتارش رو با بچه معتادش تغییر بده یا کسانی که جذب شرکت های هرمی میشن و در کل عمده رفتارهای ناخوشایند و آسیب زا ناشی از عدم آگاهی است. البته آگاهی یافتن به یک موضوع با اطلاع داشتن از اون متفاوته. وقتی میگیم به موضوعی آگاهی داریم یعنی اطلاعاتمون از اون موضوع رو درونی کردیم و به بخشی از باور و ارزش های ما تبدیل شده. این امر تنها با یک بار خواندن راجع به اون موضوع حادث نمیشه بلکه نیاز به درون نگری و تامل راجع به دانسته هامون داره. ما در سواد زندگی تلاش می کنیم بیشتر روی این درونی شدن دانسته ها کار کنیم تا دادن اطلاعات صرف از یک موضوع. البته واقفیم که مشکل ترین کارها تغییر ایجاد کردنه ولی دشواری کار نباید باعث بشه که از انجام یا تلاش برای انجام اون دست بکشیم. موفق باشید.