اگر برای انجام کاری شوق داشته باشیم، لحظه های مان سرشار از هیجان می شوند و معنایی به خود می گیرند؛ انگار زمان سریع تر می گذرد. وقتی به اصطلاح ” شور بَرمان می دارد”، احساس خرسندی و رضایت می کنیم، و خود را به رسیدن به هدف مان نزدیک تر می بینیم. کودک درون مان فعال می شود و احساس رهایی می کنیم.
سواد زندگی؛ توسعه توانمندیهای فردی؛ مریم طرزی – وقتی زندگی یکنواخت می شود و به امور عادی زندگی روزانه عادت می کنیم، بدون اینکه متوجه بشویم، شوق و اشتیاق که چاشنی زندگی است، به تدریج رنگ می بازد و همه چیز را تحت تاثیر قرار می دهد. با خاموش شدن آن جرقه ای که هر روز به ما شادی می بخشد، ملال و کسالت گریبان مان را می گیرد.
شوق احساسی فردی و ذهنی است. ممکن است آنچه در فردی شور و شوق را برمی انگیزد، در فرد دیگری چنین عمل نکند. همه ما به اشتیاق نیاز داریم تا به سمت اهداف مان پیش برویم. وقتی به چیزی علاقه مند هستیم، انگیزه می گیریم که سخت کار کنیم و متعهد به دنبال کردن اش باشیم. این اشتیاق است که در زمان شرایط چالش برانگیز وامی داردمان ادامه دهیم.
اشتیاق احساسی است که شما با آن بودن در جهان هستی را بسیار شدید و عمیق درک می کنید. وقتی شور می گیریم و اشتیاق نشان می دهیم ، افکار منفی رنگ می بازند و هر کاری که انجام می دهیم توام با احساس رضایت و چه بسا احساس راحتی و سرخوشی است.
وقتی که شوق داریم،انگار که در لحظه اول، غافلگیر می شویم، یک لحظه فکرمان کرخت می شود، و بعد شادی و رضایت فرا می رسد. رضایتی وصف ناپذیر. کودکی را تصور کنید که مشغول بازی فوتبال است. آن چنان اشتیاقی به بازی دارد که به چیز دیگری فکر نمی کند و تمام حواس اش معطوف بازی است. نوعی خرسندی و خوشنودی و زیستن در زمان حال.
همین اشتیاق است که حس پشتکار داشتن و انگیزه را در ما بیدار می کند و موتور محرک تحقق رویاهای مان می شود. بدون اشتیاق و میل، انرژی نخواهیم داشت. ما نمی توانیم خودمان را مجبور به انجام کاری کنیم، مگر آنکه برای انجام دادن اش شوق داشته باشیم.
بنا بر همین تجربه به وفور ثابت شده است که کسانی برای انجام کاری اشتیاق از خود نشان می دهند، بسیار موفق تر از کسانی اند که علاقه و اشتیاقی به انجام کار ندارند، و آن را از سر اجبار یا کسب صرفا منفعتی مادی ادامه می دهند؛ زیرا این اشتیاق است که :
انگیزه را افزایش می دهد: وقتی کاری را که انجام می دهید دوست دارید، طبیعتا انگیزه بیشتری برای انجام آن دارید. همین کمک می کند تا به سطوح بالاتری از بهره وری و موفقیت برسید.
خلاقیت و روحیه نوآورانه را تغذیه می کند: اشتیاق، خلاقیت و نوآوری را شعله ور می کند. وقتی به چیزی علاقه دارید، بیشتر به فکر خارج از چارچوب هستید و راهحلهای منحصربهفردی پیدا میکنید.
رشد و توسعه تخصص را تضمین می کند: دنبال کردن علاقه به معنای سرمایه گذاری در زمان و تلاش برای توسعه مهارت ها و دانش در آن زمینه است که می تواند منجر به تبدیل شخص به یک متخصص در زمینه کار خود شود. داشتن تخصص ویژگی بسیار ارزشمندی است که کارفرمایان قدرش را می دانند.
اعتماد به نفس را افزایش می دهد: افراد پرشوراعتماد به نفس بالاتری دارند، زیرا کاری را انجام می دهند که دوست اش دارند. همین اعتماد به نفس منجر به عملکرد بهتر و موفقیت در کار می شود.
انعطاف پذیری بیشتری به بار می آورد: اشتیاق در هر کاری میزان تاب آوری فرد را افزایش می دهد. افراد پر شور وقتی با چالشها یا شکستهایی مواجه میشوند، راهحلهایی پیدا میکنند.
شادی را افزایش می دهد: وقتی کاری را که دوست دارید انجام می دهید، احساس شادی و رضایت دارید. این شادی می تواند به سایر زمینه های زندگی شما از جمله روابط و مناسبات خانوادگی تسری پیدا کند.
روابط قوی تری می سازد: به اشتراک گذاری اشتیاق خود با دیگران می تواند به ایجاد روابط و ارتباطات قوی تر کمک کند. روابط قوی می تواند به فرصت های شبکه سازی و پیشرفت های شغلی بالقوه منجر شود.
هدف را تعیین و قابل وصول می کند: تعقیب اشتیاق شما باعث ایجاد یک هدف مشخص و معنا بخشی در کار می شود.
تعادل کار و زندگی را تقویت می کند: وقتی کار شما با علایق شما همسو می شود، کمتر شبیه کار و بیشتر شبیه به یک سرگرمی رضایت بخش است. این می تواند به تعادل بهتر بین کار و زندگی بیانجامد.
موفقیت درازمدت را افزایش میدهد: دنبال کردن علاقهتان میتواند به شغلی طولانیمدت منجر شود که دوست دارید و در آن عالی هستید. این می تواند منجر به افزایش رضایت شغلی، رشد شغلی و موفقیت مالی شود.
برای پیداکردن اشتیاق، انگیزه ها و علایق تان را جدی بگیرید
انگیزه جزئی روانشناختی است که رفتارهای ما را هدایت، حفظ و اجرا می کند. اگر می خواهیم اشتیاق داشته باشیم، ابتدا باید ببینیم چه چیزی به ما انگیزه می دهد و ما را به حرکت در می آورد. انگیزه عاملی کلیدی در داشتن اشتیاق است.
به طور سنتی، دو نوع انگیزه وجود دارد: انگیزه بیرونی و انگیزه درونی. انگیزه بیرونی زمانی است که ما کاری را نه برای رضایت مستقیم خود، بلکه برای نتیجه ای انجام می دهیم که به نفع ماست. در این مورد، به ندرت اشتیاق واقعی وجود دارد. مثلا کاری که صرفا برای داشتن یک درآمد ماهانه انجام اش می دهید، به تدریج شوق شما برای انجام اش را کور می کند.
انگیزه درونی زمانی است که ما کاری را صرفاً به این دلیل انجام می دهیم که انجام آن رضایت بخش است. ما در ازای آن چیزی جز کسب حس رضایت نداریم. علاوه بر این، داشتن حق انتخاب معمولاً دری را به روی انگیزه درونی باز می کند. به عبارت دیگر، این انتخابِ آزادانه، شور و شوق ما را تغذیه می کند.
در چنین شرایطی فرد ناخودآگاه به کسب حس خوشبختی می رسد.
اشتیاق ارتباط گرفتن با کودک درون است
علایق خود را دنبال کردن همیشه کار آسانی نیست. در روند بالغ شدن باورهایی را جمع می کنیم که ما را محدود می کنند و از طبیعی ترین و خودانگیخته ترین قسمت خودمان جدا می کنند.
گاهی اوقات رویاها و آرزوهایمان را فراموش می کنیم و در یک زندگی با چارچوب های مشخص و محدود کننده ساکن می شویم. زیر بار تعهدات روزمره غرق می شویم و از دنیای کودکی به شدت فاصله می گیریم، و هرازگاهی فقط غبطه اش را می خوریم.
در چنین شرایطی آنچه کمک مان می کند که اشتیاق خود را برگردانیم، ارتباط با کودک درون مان است.
“به ندای کودکی که زمانی ما آن بودیم، گوش دهید، کودکی که هنوز در درون ما وجود دارد. آن کودک لحظات جادویی را درک می کند”.
-پائولو کوئیلو-
همه ما در درون مان کودکی داریم که همواره با ماست. یادتان هست که کودکی چه حس و حالی داشت؟ از چه چیزهایی لذت می بردید یا فکر می کردید که هیجان انگیزند؟ مثلا دویدن با فراغ بال و بی پروا در ساحل، ساختن قلعه های شنی، بازی با رنگ ها و …
کنجکاوی و از خودگذشتگی را چاشنی کاری کنید که انجام می دهید. وانمود کنید که این اولین باری است که این کار را انجام ی دهید و از انجام اش لذت می برید. تنها در این صورت است که می توانید با بی علاقگی که در پی روزمره گی و عادت می آید، درافتید.
کودک درون شما از کشف سرگرمی ها و پروژه های جدیدی که در ذهن دارید، خوشحال می شود. اگر اجازه دهید، شما را به سفر به دنیاهای جدید می برد.
عادت کنید هر روز اشتیاق تان را شارژ کنید
اگر بتوانیم توجه خود را معطوف علایق و انگیزه های مان بکنیم، می توانیم اشتیاق را در خود بپرورانیم و آن را بیاموزیم. بنابراین، اگر هنوز چیزی پیدا نکرده اید که به آن علاقه داشته باشید، رد کنجکاوی تان را بگیرید تا چیزی را بیابید که احساس می کنید شما را به سر شوق می آورد.
در این کشف مجدد، شما با خود واقعی تان ارتباط می گیرید وعمیق ترین نیازهای تان را می شناسید. اشتیاق به خواسته ها و آرزوهای ما بال پرواز می دهد. مهم نیست چقدر طول بکشد، شما هنوز زمان دارید تا آن را پیدا کنید. شروع کنید و رویاهای تان را الویت بندی کنید. بالاخره آنها سکان زندگی شما هستند. آنها شما را به جایی که می خواهید بروید راهنمایی می کنند و به روزهای تان معنا می بخشند.
کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@