فقدان موجب افسردگی، از دست دادن انگیزه برای انجام امور روزانه زندگی، کاهش احساسات و عواطف و غمگینی در فرد میشود. این ها البته بهجز واکنش اولیه است که طیفی از شوک تا خشم، نفرت، احساس گناه و اندوه عمیق را در بر دارد. اگر نتوانیم هیجان ناشی از فقدان را مدیریت کنیم به اختلالهای جدی در روان و کار و زندگیمان بینجامد.
توسعه توانمندیهای فردی؛ سید محمد مهدی شهیدی- زندگی وقتی روال عادی و طبیعی خود را دارد که هر چیز سرجای خودش باشد. اما وقتی چیزی/کسی که “بوده” یکباره “نابوده” میشود روال زندگی مختل شده است. آن گاه که در می یابیم چیزی کم است، این کم بودن خودِ فقدان است که شادی و خوشایندی زندگی را از ما می گیرد، عصبانی و خشمگینمان می کند و چون نگاه کردن از بالای پرتگاهی به عمق ورطه، ما را می ترساند.
پذیرفتن و کنارآمدن با فقدان (نبود، نیستی) کسی یا چیزی که دوست میداشتهایم و از دست رفته است، به دلیل پیامدهای جسمی، عاطفی و
روانی که بر جای می گذارد از بزرگترین چالشهایی است که هر کدام از ما در زندگی
ممکن است تجربه کنیم. برخی جنبههای تجربۀ فقدان در میان
همه مشترک است اما هر فرد بنا به سن و سال، جنسیت، تیپ شخصیتی و … به گونهای
متفاوت و منحصر به فرد فقدان را تجربه کرده و به آن واکنش نشان می دهد.
فقدان یا از دستدادن گاه چنان غم و دردی
را بر آدمی فرو میآورد که او را از ادامه زندگی باز داشته و به خودکشی سوق میدهد.
در درجات پایین تر موجب افسردگی، از دست
دادن انگیزه برای انجام امور روزانه زندگی، کاهش احساسات و عواطف و غمگینی در فرد
می شود. این ها البته به جز واکنش اولیه است که طیفی از شوک تا خشم، نفرت، احساس
گناه و اندوه عمیق را در بر دارد. اگر نتوانیم هیجان ناشی از فقدان را مدیریت کنیم می تواند به اختلالهای جدی در روان و کار و زندگیمان بینجامد.
روانشناسان و متخصصین علوم اعصاب،
مطالعات زیادی درباره فقدان و فرایندهای مقابلهای با آن انجام دادهاند. از
منظر این مطالعات در مسأله فقدان مهم نیست فرد یکی از نزدیکان خود
را از دست داده باشد و با مرگ مواجهه شده یا همسرش طلاق گرفته یا سرمایه اش از
کف رفته است؛ در هر حال فقدان موجب اندوه می شود. فقدان در رویدادهایی چون: از دست
دادن سلامتی؛ از دست دادن شغل؛ از دست دادن ثبات مالی؛ سقط جنین؛ بازنشستگی؛ مرگ حیوان
خانگی؛ طلاق یا پایان یافتن رابطه عاطفی؛ از دست دادن یک رؤیای باارزش؛ بیماری جدی
یکی از عزیزان؛ از دست دادن رابطه دوستی؛ از دست دادن حس امنیت پس از ضربه روحی یا
فروش خانهی پدری ممکن است رخ دهد.
نشانههای اولیه فقدان چیست و چرا اهمیت دارند
همانطور که گفته شد نوع واکنش افراد در مواجهه
با فقدان متفاوت است با این حال نشانهها و علائم عاطفی-روانی و جسمی مشخصی برای
اکثر افراد وجود دارد که به هنگام مواجهه با فقدان در آنها روی می دهد. شناختن این
نشانهها، هنگام بروز فقدان برای خود و اطرافیانمان
دو فایده دارد.
اول- اگر این علائم را در خود دیدیم به دلایل وقوع آن آگاهیم و این از سرگشته شدن ما میکاهد.
دوم- این شناخت به درک ما از دیگران یاری می رساند تا از درافتادن به تعبیر و قضاوتهایی که حین مکالمه ذهنی بر ما غالب میشوند، برهیم.
نشانههای عاطفی- روانی فقدان
شوک یا عدم باور :
فرد از پذیرش رویداد سر باز میزند، در هضم آن در میماند یا دچار بهت و ناباوری، بی حسی و کرختی
میشود. جای خالی آن که/چه از دست رفته به خلائی عظیم می ماند. نشانه ای
از قطعیتی بی چون و چرا که می ترساندمان و ما از پذیرش آن سرباز می زنیم و انکارش
می کنیم. “وقتی پدرم فوت کرد تا مدت انتظار داشتم که برگردد با اینکه می دانستم
برای همیشه رفته است”.
احساس خشم:
آدمی از وقتی به دنیا می آید یاد می
گیرد که به “بودن چیزها یا اشخاص ” خو بگیرد، پس در مواجهه با فقدان آن، احساس خشم و عصبانیت شدیدی نسبت به سوی مقابل
فقدان در فرد ایجاد می شود. اگر مرگ باشد خشم نسبت به خدا، به سرنوشت، به طبیعت،
به روزگار؛ در طلاق نسبت به فرد جدا شده و … فرد را در بر می گیرد. این احساس
می تواند از دقایقی تا چند روز طول بکشد. حتی اگر از دست رفتن آن شخص یا چیز تقصیر
هیچ کس نباشد، شاید شما احساس خشم و عصبانیتکنید. اگر یکی از عزیزان تان را از دست
داده اید، ممکن است از دست خودتان، خدا، پزشکان یا حتی شخص فوت شده – برای ترک
کردن شما – عصبانی باشید و بعد -گاه تا مدتها- به خاطر بی انصافی که به هر حال در
حق شما انجام شده، کسی را سرزنش و شماتت کنید.
احساس گناه:
در بسیاری از مواقع، افراد خود را
در جایگاه مسببِ فقدان قرار داده و تقصیرها را به گردن خود می اندازند و احساس
گناه می کنند. مواردی وجود دارد که این احساس گناه در فرد تثبیت شده و به نوعی
وسواس فکری مبدل می شود. . ممکن است شما به خاطر کارهایی که انجام داده یا نداده
اید و حرف هایی که زده یا نزده اید، افسوس بخورید یا احساس گناه کنید. همچنین ممکن
است به خاطر داشتن حس خاصی (مثلاً احساس آرامش، هنگامی که فردی پس از یک بیماری
طولانی مدت و سخت فوت کرده است) احساس گناه کنید. بعد از مرگ یک شخص حتی ممکن است
به خاطر انجام ندادن کاری برای جلوگیری از مرگ او، حس گناه پیدا کنید؛ حتی اگر هیچ
کار دیگری از دست تان برنمی آمد.
غمگینی:
شناخته شده و عام ترین نشانه فقدان “حس
غمگینی” است که با کم حرفی، گریه، گوشه گیری و بی توجهی به پیرامون، همراه
است. شما دچار پوچی، ناامیدی،
حسرت یا تنهایی شدید میشوید. زیاد گریه میکنید یا از لحاظ عاطفی، بی ثباتید.
ترس:
ترس معمولا دقایق اول ما را فرا می گیرد. این
ترس ناشی از همانند سازی واقعه برای خودمان است. ترسِ درک این که “من هم
میمیرم” ، یا ترس از جای خالی حمایتی که بوده و حالا، نیست؛ جای خالی همسر در
منزل، نبودن گوشی گمشده موبایل در دست یا مسئولیتی که با این فقدان بر عهده شما میماند.
بروز ترس به عنوان علائم فقدان در کودکان و سالمندان بیشتر دیده میشود. ترس به صورت اضطراب،
درماندگی یا ناامنی احساس می شود و حتی ممکن است فرد دچار حملات پانیک شود.
پذيرش:
آخرين مرحله در روند درک و مواجهه با فقدان، پذیرفتن امر واقع
و رویدای است که در قالب فقدان نمایان شده است؛ مرگ عزیز، طلاق همسر، بیکار شدن،
ورشکستگی یا تمام شدن رابطه عاطفی از سوی فرد پذیرفته می شود. این پذیرش با انگیزه
ها و بر اساس مبانی مختلفی ایجاد می شود. کسانی که اعتقاد مذهبی دارند فقدان را
مشیت الهی می دانند و آنانکه به تقدیر و سرنوشت معتقدند آن را به حساب تقدیر و
سرنوشت خود می گذارند. برخی نیز روال منطقی ذهن خود را باز می یابند و فقدان را به
عنوان واقعیت می پذیرند.
توصیه هایی برای کاستن از شدت و مدت نشانههای فقدان
بروز فقدان به عنوان یک رویداد واقعی برخی پیامدهای طبیعی را در جسم و
روان ما بر جای می گذارد و بهترین راه مواجهه با آن طی کردن روند نرمال آن است. با
این همه بسیاری اوقات اگر به علائم فقدان آشنا نباشیم این خطر وجود دارد که بیش از
حد درگیر شویم و بی ثباتی ناشی از آن زندگی ما را به مخاطره بیندازد. از این منظر
توصیههای کاربردی زیر برای کاستن از شدت و مدت نشانه های گفته شده ارائه می شود:
صحبت کنید:
وجود آئینهای سوگواری در تمام ملتها و جوامع در ذات خود
اهمیت صحبت کردن و گفتگو را برای کاستن از غم و اندوه ناشی از فقدان دارد. صحبت
کردن با دیگران بار سنگینی را که مواجهه با فقدان در فرد پدید آورده می کاهد و در
ضمن رسیدن به مرحله پذیرش را کوتاه تر می کند. صحبت با خانواده، دوستان، مشاوران،
معلمان و… در این زمینه توصیه می شود.
احساستان را بیان کنید؛
مواجهه با فقدان موجب فوران احساس و هیجان
در فرد می شود. هرچه بتوانیم این احساسات و هیجان را بروز بدهیم یا با دیگران در
میان بگذاریم و شریک شویم زودتر و سهلتر به مرحله پذیرش می رسیم. گريستن، نوشتن،
در فضای باز مثل کوه و بیابان فریاد زدن و يا شركت در فعاليت هاي خلاقه مثل هنرهاي
دستي و موسيقي از جمله راهکارهایی است که به تخلیع احساسات و هیجان ناشی از فقدان
کمک می کند.
به روال روزانه برگردید:
پس از فقدان، سخت ترین کار بازگشت به روال
معمول زندگی است. بدیهی است که بازگشت را نباید با انکار موضوع یا سرکوب خود همراه
کنید. بازگشت به روال روزانه زندگی را گام به گام انجام دهید و به
تدریج از فضای ناشی از فقدان فاصله بگیرید.
شناخت مراحل و پیامدهای ناشی از فقدان، بهترین راه برای تحمل و
برگذشتن از آن و بازگشت به احساسات مثبت ، شادی و امید به زندگی است. به کار گیری
توصیه ها نیز کمک می کنند تا این مسیر بهتر طی شود.