نتیجه اصلی “عملکرد بدون چشمداشت” قطع کامل مکالمه ذهنی یا قطع قسمتی از آن است. در این زمان “گفتگوی درونی” متوقف میشود و به میزانی که این رویداد رخ می دهد، خود را برای پذیرش واقعیت “چنان که هست و نه چنانکه به خود میگوییم”، آماده میکنیم. در یک آن بر بندهای ذهنی غلبه میکنیم و امکانات جدید عمل کردن را میآزماییم.
در دو درس قبلی با گفتگوی درونی و ضرورت متوقف کردن آن آشنا شدیم. گفتیم که
اولین گام برای رهایی از مکالمه ذهنی شناختن آن است.
در این درس با تکنیکی آشنا می شویم که به ما در متوقف کردن مکالمه ذهنی کمک می
کند.
“عمل کردن بدون چشمداشت یا عمل بدون داشتن انتظار پاداش” یکی از 3 تکنیکی است که برای متوقف
کردن “گفتگوی درونی” توصیه می شود. (تکنیک های دیگر در درس های بعدی آموزش داده خواهند شد.)
بازی کودکان: عمل بدون چشمداشت
بازی کودکان را دیده اید؟ آنها چنان عمیق درگیر بازی می شوند که
عملا فضای پیرامون خود را فراموش می کنند. آنها بازی را تنها برای خودِ بازی، بازی
می کنند. یعنی هدف و قصدی خارج از خود بازی ندارند و خواهان پاداش و چشمداشتی در
ازای آن نیستند. درست برخلاف اعمال ما بزرگسالان که برای انجام هر عملی دنبال پاداش می گردیم.
بدیهی است که هر عملی نتیجه ای در بر دارد که از آن غیر قابل تفکیک است. وقتی رانندگی میکنیم از نقطه A به نقطه B جابجا می شویم. وقتی حرف می زنیم کلمات معانی را افاده می کنند، وقتی تایپ می کنیم صفحه هایی از واژه پر می شود. اما معمولا قصد و غرض ما از اعمال مان این موارد نیست بلکه ما اهدافی ذهنی را بر رفتار و اعمال مان بار می کنیم: توقعات خود و دیگران، خشنودی یا ناخشنودی.
مثلاً کار روزانه اداره را به خاطر خوش آمد رئیس یا همکاران انجام می دهیم؛ برای همسرمان هدیه می خریم تا در فلان موضوع با ما همراهی کند و … . این گونه اهداف و توقعاتی که از اعمال و رفتارمان داریم بسیاری از اوقات هیچ ربط واقعی به خود آن عمل ندارند و همین است که ما مدام ناشادیم چون به انتظاراتمان پاسخ داده نمی شود؛ خود را قربانی حس می کنیم چون دیگران هدف ما را از اعمالی که انجام داده ایم در نیافته اند، و می گوییم که کسی (همسر، رئیس، همکار، پدر، فرزند، دوست و … ) ما را درک نمی کند.
ما از اعمال و رفتاری که انجام میدهیم توقعاتی ذهنی داریم که واقعی به نظر می آیند در حالی که اساسا اهدافی ذهنی هستند. تلاش می کنیم تا فلان ماشین را بخریم، می خریم اما ناشادیم؛ ازدواج می کنیم اما ناخرسندیم. کار داریم اما دچار ملال و روزمرگی هستیم. تمام این خستگی، ملال، افسردگی، ناشادی و ناخرسندی از آن روست که ما از اعمال مان چشمداشتی داریم که حاصل نمی شوند چون ربط واقعی به اعمال ما ندارد. درگیر مکالمه ذهنی مداومی هستیم که محتوای آن انبوهی از اهداف، انتظار، قضاوت، پیش داوری و سوءتفاهم راجع به اعمال خود و دیگران است.
تمام اعمال ما بر اساس نتیجۀ پیش بینی شده ای تنظیم شده اند: پیوسته اعمال مان را می آزماییم تا بدانیم منظورِ از پیش تعیین شده ما را برآورده می کنند یا نه؟ با اعمال دیگران نیز چنین هستیم: بر نفس عمل و نتایج طبیعی آن چشم میبندیم و توقعات و انتظارات خود را پی میگیریم.
بدین ترتیب “اعمال بیواسطه یا طبیعی” دیگر برایمان ممکن نیست. تنها در موقعیت های استثنایی، در
ترس یا شادیِ خاص، یا در موقعیت های بسیار هیجان انگیز عملی مستقیم و کنترل نشده و طبیعی از ما سر می زند.
این لحظات را “بی خبری” مینامیم. هنگام از “خود فراموشی” فاصلهای که بین ما و اعمالمان وجود دارد از
میان برمیخیزد. در خلال این “خودفراموشی” یا “بیخبری” که عمل میکنیم، نه عمل مان از قبل حساب شده
است و نه قضاوت میکنیم که آیا عمل ما “صحیح” است یا
“غلط”؛ آیا دیگری “خوشش” می آید یا “بدش” می آید و ده ها ذهنیت و واکنش ذهنی دیگر. در واقع در رابطه با این عمل چشمداشت و توقعی نداریم. زیرا ذهن
ما که میتوانست چنین انتظاری داشته باشد، خاموش است، متوقف شده است.
اعمال بیواسطه در موقعیتهای حدّی
همه ما تجربه موقعیتهایی را داریم که در آن “بی واسطه” عمل کردهایم. در لحظات
بحرانی مثل یک تصادف، آتش سوزی، مرگ نزدیکان یا در هیجانهای شادی بخش، اعمالی انجام داده ایم
یا شاهد اعمالی بودهایم که در اوقات عادی انجام آن خارج از تصورمان است. چرا که در اوقات عادی اعمال مان را بر اساس ذهنیت خود و دیگران انجام می دهیم.
اگر چنین موقعیت هایی را که در آن بی واسطه
عمل کرده ایم به یاد بیاوریم، می توانیم تعیین کنیم که دقیقاً چنین اعمالی، قدرت،
شدت و اثر متمایزی دارند و همزمان حس خشنودی و رضایتی ژرف تر و درونی تر را به ما بخشیدهاند.
نتیجه اصلی “عملکرد بدون چشمداشت” قطع کامل مکالمه ذهنی یا
قطع قسمتی از آن است. در این زمان “گفتگوی درونی” متوقف میشود و به
میزانی که این رویداد رخ می دهد، خود را برای پذیرش واقعیت “چنان که هست و نه چنانکه به خود میگوییم”، آماده میکنیم. در یک
آن بر بندهای ذهنی غلبه میکنیم و امکانات جدید عمل کردن را می آزماییم.
“عمل کردن بدون چشمداشت” عملکردی به منظور نفسِ عمل است بدون پاداشی خارج از عمل و بدون آنکه ناگزیر باشیم دائماً کسی را خشنود سازیم یا خودمان را توجیه کنیم. هنگامی که این نوع
عملکردن را بیاموزیم آنگاه پارهای دیگر از آزادی و وارستگی از قیودات دنیای روزمره
را به دست آوردهایم. در عملمان از ارزیابی و عقاید همنوعان مان مستقلتر میشویم.
همچنین به محض آنکه دیگر در مورد ملاکهای ذهنی داوری نکنیم، میتوانیم از توجیه
عملمان صرف نظر کنیم.
توجه: عملکرد بدون چشمداشت، به این معنا نیست که کارهای بیهوده یا بی معنا کنیم؛ سخن بر سر این است که به ذهن خود این فرصت را بدهیم که از نفس کاری که در حال انجامش هستیم لذت ببرد و آرامش داشته باشد.
تمرین هایی برای عمل بدون چشمداشت
1-
با یک بسته چوب
کبریت اشکال منظمی روی میز بسازید. این کار را در منزل یا محل کار میتوانید انجام
دهید و هر بار حداقل 10 تا 15 دقیقه برای آن وقت بگذارید.
2-
روی صفحه کاغذ با
خودکار یا مداد خطوطی را رسم کنید بدون آنکه اشکال خاصی بکشید.
3-
کمک کردن به افراد
نا آشنا در خیابان یا مکانهای عمومی. مثل کمک به حمل بار، سوار کردن مسافران در
خیابان بدون دریافت وجه و … .
4- انجام بازی های
کودکانه مثل چیدمانهای لگو.
انجام این تمرینها بدون انتظار پاداش یا قصد و غرضی موجب
میشود که ذهن هیچ استدلالی برای ارزیابی اعمال انجام شده در دست نداشته باشد
و نیز دوگانگی بین عمل و عمل کننده از بین برود؛ نتیجهای که خود به توقف مکالمه
ذهنی میانجامد.
انجام برخی امور
مثل واکس زدن کفش، اتو کردن لباس، گردگیری اشیا و لوازم، جابجایی کتابها یا اشیا
میتواند تمرینهایی برای توقف مکالمه ذهنی باشد به شرطی که به عادت تبدیل نشوند.
وقتی
عملی را بدون ذهنیت و محاسبه ذهنی انجام میدهیم خود را به تمامی درگیر آن میکنیم
چون تمام ذهن مان معطوف به عمل است نه در حال ارزیابی و سنجیدن آن که تنها با فاصله
گرفتن امکان پذیر است. از این رو از عمل بی واسطه لذت می بریم.
یادمان باشد که فهمیدن و پذیرش معقولانه
این مطلب کافی نیست. مثل همیشه در اینجا نیز چون زندگی روزمره “دگرگونی عملی”
مورد انتظار است.