شکاف دوست داشتن (Liking gap): چرا فکر می‌کنید "دوست داشتنی" نیستید؟

شکاف دوست داشتن (Liking gap): چرا فکر می‌کنید "دوست داشتنی" نیستید؟

به‌روزرسانی: خرداد ۱۴۰۲
دوست داشتن همه نه لازم است و نه ضروری. شما فقط باید با افرادی که با ارزش ها و شخصیت شما هماهنگ هستند، ارتباط برقرار کنید. دیگر هیچ.

سواد زندگی؛ توسعه توانمندی های فردیآیا تا به حال شده که گفتگوی‌تان را با کسی به صورت ذهنی مرور کنید و از گفتن برخی چیزها پشیمان شوید؟ آیا نگران هستید که در نگاه دیگران تصویر بدی از خود بر جای بگذارید؟ آیا فکر میکنید دیگران از شما بهتر هستند؟ این افکار و احساس‌ها منشأ دارد. با خواندن این درس می‌توانید اطلاعات بیشتری در مورد این افکار و اندیشه‌ها کسب کنید که حتما در تصحیح و رهایی از آن به کارتان می‌آید.

شکاف دوست داشتن (Liking gap): چرا فکر می‌کنید دوست داشتنی نیستید؟

احتمالا دوست دارید با افراد جدیدی آشنا شوید. با این حال، در طول این تجربیات، اغلب ممکن است سایه ای در ذهن شما ایجاد شود، یک نگرانی وجودی: «اولین برداشت آنها از من چه بود؟ آیا مرا دوست داشتند؟» این تردیدها می تواند منجر به پدیده ای طاقت فرسا شود.

شکاف دوست داشتن (Liking gap): چرا فکر می‌کنید

ناگهان متوجه می‌شوید که در ذهنتان دارید مکالماتی را که با آنها داشته اید مرور می کنید.  در واقع، شما حرف هایتان را کلمه به کلمه بررسی می کنید، مانند یک کاراگاه  که به دنبال سرنخ است. شما هم فقط به دنبال عیوب هستید، هر کلمه و عبارتتان را چک می کنید بارها و بارها.

 البته ممکن است شما تنها چند دقیقه به این کار مشغول باشید اما افراد بسیاری هستند که در چرخه باطل مکالمات ذهنی در مورد گفتگوی خود با یک دوست، فامیل یا غریبه گرفتار می شوند.

بدیهی است که بیشتر ما دوست داریم در نظر دیگران دوست داشتنی تر باشیم و از کاریزمای مغناطیسی خود لذت ببریم که بلافاصله دیگران را مجذوب خود می کند.

 در واقع، ما به عنوان انسان باید مورد پسند دیگران باشیم، زیرا در بازی شطرنج اجتماعی، ارتباطات ما مهم است . در نتیجه، ارائه تصویری از اعتماد و نزدیکی اصلی اساسی در بافت عاطفی اجتماعی ما است.

با این حال، این اصل اساسی جامعه‌پذیری، اغلب دچار تحریف شناختی است که موجب رنج و ناراحتی ما می شود.

به عنوان یک قاعده، ما تمایل داریم تأثیری که بر دیگران می گذاریم را دست کم بگیریم.


شکاف دوست داشتن: یک تجربه همگانی 

ویلیام جیمز یکی از اولین روانشناسانی بود که نیاز ما به ارتباط اجتماعی را مطالعه کرد. او در مطالعه علمی پدیده های روانی پیشگام بود و توجه خود را بر ادراک متمرکز کرد. در واقع او مدعی شد که نوزادان علاوه بر نیاز به غذا و محافظت، آرزوی تماس و نگاه محبت آمیز والدین خود را نیز دارند.

نگرانی ما برای دوست داشته شدن از سوی دیگران بین سنین هفت تا نه سالگی ایجاد می شود، زمانی که ادغام با همسالانمان در اولویت قرار می گیرد.

در بزرگسالی شما از طریق نگاه کردن به چشمان افراد می توانید بفهمید که آیا دیگری شما را دوست دارد یا اینکه در او بی اعتمادی ایجاد می کنید. هنگامی که با فرد جدیدی ملاقات می کنید، به روش های مختلفی این موضوع را تجزیه و تحلیل می کنید که آیا او شما را دوست دارد یا شما را تایید نمی کند. با این حال، جالب است بدانید که به عنوان یک قاعده کلی، شما تمایل دارید اثری را که روی دیگران می گذارید دست کم بگیرید.

به عبارت دیگر، شما نسبت به خود یک سوگیری شناختی دارید که به شما می گوید با گفتن این یا آن اشتباه کردید، نظر احمقانه ای دادید، یا اینکه آنها حتما فکر کنند شما آدم کسل کننده ای هستید.

بسیاری از ما گاهی در این نوع تله های ذهنی افتاده ایم. با این حال، مشکل زمانی ایجاد می شود که این تصور وسواسی شده و به اضطراب اجتماعی منجر شود.


اهمیت قضاوت دیگران

آنچه دیگران در مورد ما فکر می کنند برای ما مهم است. نظریه فاصله دوست داشتن ادعا می کند که اضطراب دوست داشته شدن و تمایل ما به دست کم گرفتن خود می تواند روابط ما را خراب کند. بدیهی است که ممکن است همیشه به این حد از افراط نرسید، اما تردیدها و عادت به بررسی دوباره مکالمات خود در ذهن، می تواند موقعیتی ناراحت کننده ایجاد کند.

احتمالاً دوست دارید بتوانید از فردی که به تازگی ملاقات کرده اید بپرسید که در مورد شما چه فکری می‌کند. اما وقتی صحبت از روابط اجتماعی به میان می آید، همه ما تمایل داریم تا جایی که می‌توانیم راه خود را از طریق آزمون و خطا پیدا کنیم. این می‌تواند باعث اضطراب شود. اما، به عنوان انسان، برای ارتباط، ایجاد پیوندها و پیوستن به گروه های اجتماعی برنامه ریزی شده ایم.

دوست داشتن مترادف با ادغام در گروه است، چیزی که همه ما در دوران نوجوانی دنبال می‌کنیم، اما در بزرگسالی زیاد آن را دنبال نمی‌کنیم. در واقع، در سنین بعدی، ما اغلب فقط چند دوستی را حفظ می کنیم.

 همیشه حق با تو نیست؛ بیشتر از آنچه فکر می‌کنی دوستت دارند

مطالعه ای که توسط دانشگاه های ییل، کرنل، هاروارد (ایالات متحده آمریکا) و اسکس (بریتانیا) انجام شد، پدیده شکاف  دوست داشتن را تحلیل کرد. محققان دریافتند که اکثر ما گفتگوهای درونی واقعاً انتقادی نسبت به خود داریم. ما خود را با مفروضات منفی در مورد تأثیری که بر افرادی که به تازگی ملاقات کرده ایم تغذیه می کنیم.

این عدم اطمینان با این مشخص می شود که هنوز نمی دانیم آن افرادی که با آن ها صحبت کرده ایم چه ارزش ها و چه نوع شخصیتی دارند. آن هایی که می خواهیم به هر قیمتی دوستشان داشته باشیم. با این حال، این تحقیق نشان داد که به عنوان قانونی کلی، ما بیشتر از آنچه فکر می کنیم به یکدیگر علاقه داریم و چنین ایده های مغرضانه ای کاملا بی اساس است.

پس چرا در ذهن خود چنین قاضی داخلی ماکیاولیستی دارید؟ چرا با تحلیل آنچه دیگران می گویند خود را شکنجه می دهید؟ چرا خودت رو به خاطر کاری که کردی یا نکردی یا حرف که گفتی یا نگفتی، مجازات می کنی؟ حقیقت این است که شک کردن به تاثیر مثبت شما بر دیگران، شما را تشویق می کند تا برای بهبود مهارت های اجتماعی خود تلاش کنید. البته ایده آل این است که  نباید اسیر سوال های مداوم و وسواس گونه از خودتان شوید.

 

"نگرانی ما برای دوست داشته شدن از سوی دیگران بین سنین هفت تا نه سالگی ایجاد می شود، زمانی که ادغام با همسالانمان در اولویت قرار می گیرد"


چگونه وقتی فرد جدیدی را می‌بینید، از شک‌کردن به خود دست بردارید؟

شکاف دوست داشتن در دوران نوجوانی به طرح ذهنی بسیار مهمی تبدیل می شود. با این حال، با گذشت سال ها و رسیدن به بلوغ، کم تر نگران تاثیری هستید که بر کسی که به تازگی ملاقات کرده اید، می گذارید. به این دلیل که احساس اعتماد به نفس بیشتری دارید و اعتماد به نفس بخش بزرگی از تعاملات روزانه شما را شکل می دهد.

اما اگر آن صدای کوچک ناامن در دنیای ذهنی شما باقی بماند، چه می توانید بکنید؟ اگر به تکرار گفتگوی ذهنی خود ادامه دهید و از گذاشتن تاثیر بد بر افراد جدیدی که وارد زندگی شما می شوند، بترسید، چه استراتژی هایی می توانید به کار بگیرید؟


تردیدها رایج هستند: دیگران هم مانند شما فکر می‌کنند

 "آیا من ناخوشایند به نظر می رسم؟"  آیا دیگران فکر می کنند که من زیاد صحبت می کنم یا خیلی کم؟ " آیا فکر می کنند که من فردی کسل کننده و غیر جذابی هستم؟ ". ممکن است ساعت ها با این افکار درگیر باشید، اما باید بدانید که هر کسی وقتی فرد جدیدی را ملاقات می کند، دچار این افکار و شک و تردیدها می شود.

درواقع، اکثریت قریب به اتفاق ما نیاز داریم که دیگران ما را دوست داشته باشند. بنابراین، به احتمال زیاد، همان موقع که شما اولین گفتگویتان را مرور می‌کنید، طرف مقابل نیز دقیقا دارد همین کار را انجام می دهد.

 

خودتان را دوست داشته باشید، افراد مناسب هم شما را دوست خواهند داشت

اگر به شک و تردیدهایتان بیش از حد اهمیت بدهید، شکاف علاقه می تواند پر پیچ وخم شود و  حتی شما را به پرتگاه اضطراب اجتماعی بکشاند. این باعث می شود تصور کنید که همیشه خودتان را گول می زنید و دیگران همیشه در حال قضاوت شما هستند. اما برخی از واقعیت ها می توانند رهایی بخش باشند: این که خودتان باشید و اجازه دهید افراد درستکار وارد زندگی شما شوند.

اعتماد به نفس و درک خود به عنوان یک موجود ارزشمند به شما این امکان را می دهد تا با آرامش بیشتری در زندگی خود قدم بردارید. دوست داشتن همه نه لازم است و نه ضروری. شما فقط باید با افرادی که با ارزش ها و شخصیت شما هماهنگ هستند، ارتباط برقرار کنید. دیگر هیچ.

بدون شک، بافت روابط اجتماعی گاهی اوقات می تواند آزاردهنده باشد، ضمن این که دارای فراز و نشیب های دائمی است. پس شما باید مطمئن باشید که همیشه "عشق به خود" و "عزت نفس" را به مثابه قطب نما همراه دارید. سپس، می‌توانید بهترین پیوندهای و روابط ممکن را ایجاد کنید.


کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@
اشتراک‌گذاری
بدون نظر
خبرهای مرتبط
مطالب پیشنهادی
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید